بر اساس آموزه‌های بهائیت، پیروان این جریان باید با دیگران معاشرت کنند. حسین‌علی نوری در این‌باره می‌نویسد: «لتعاشروا مع الادیان».(1) او در فرمان دیگری آورده است: «عاشروا مع الادیان بالرّوح و الرّیحان لیجدوا منکم عرف الرّحمن ایاکم ان تأخذکم حمیة الجاهلیة بین البریة کلّ بدء من اللّه و یعود الیه انّه لمبدء الخلق و مرجع العالمین.»(2) فیضی راه‌یابی به جمع غیر بهائیان را دلیل این معاشرت می‌داند: «با هر فرقه باید معاشرت کند و با آن‌ها مماشات نماید تا میان ناس نفوذ و رسوخی پیدا کند.»(3)

شوقی افندی در امر تبلیغ، غیر بهائیان را نادانان و غافلانی معرفی می‌کند که دارای استیحاش هستند که با معاشرت، مجالست و طرح دوستی و محبت باید در آنان نفوذ کرد و به بهائیت جذب کرد: «این معلوم و فاشح است که الیوم تأییدات غیبیه شامل حال مبلغین است و اگر تبلیغ تأخیر شود، به کلی تأیید منقطع گردد ...در هر صورت باید تبلیغ نمود؛ ولی به حکمت؛ اگر جهاراً (آشکارا) ممکن نه، خفیاً (مخفیانه) به تربیت نفوس پردازند و سبب حصول روح و ریحان در عالم انسان شوند؛ مثلا اگر نفسی از احباء با نفسی از غافلین طرح دوستی و راستی اندازد و به کمال مهربانی با او معاشرت و مجالست نماید، در ضمن اخلاق و اطوار و حسن رفتار و تربیت الهی و وصایا و نصایح ربانی سلوک نماید، البته کم کم آن شخص غافل را بیدار کند و آن نادان را دانا نماید. نفوس استیحاش دارند باید نوعی مجری داشت که اول استیحاش نماند، بعد کلمه نفوذ یابد؛ اگر نفسی از احباء با نفسی از غافلین مهربانی کند و در کمال محبت حقیقت امر را به تدریج تفهیم نماید.»(4)

او همچنین می‌گوید معاشرت، مجالست و مؤالفت بهائیت را برای جذب دیگران به بهائیت می‌داند: «با او معاشرت و مجالست و مؤالفت نمایند و او را تبلیغ کنند.»(5)

بر این اساس محبت، خوش‌رفتاری و خوش‌گفتاری بهائیان تنها برای تبلیغ و جذب بهائیت است، نه انسانیت و نوع‌دوستی؛ وگرنه آن روی دیگر بهائیت خبری از محبت و نیک‌رفتاری و خوش گفتاری نیست آنجا که حسین علی نوری در سخنی نژادپرستانه و قومیت‌گرایانه درباره برادران آذری و ترک زبان می‌گوید: «اترکوا التروک و لو کان ابوک، ان احبّوک اکلوک و ان ابغضوک قتلوک.»(6) او مردم شام و سوریه را نَحس خطاب کرده و تبلیغ بهائیت را در آن‌جا ممنوع اعلام می‌کند: «…ای نبیل بارها امر نمودیم و باز هم می‌گوئیم در بریه (سرزمین) شام ذکر مالک انام جائز نبوده و نیست چه که اهل آن به غایت از شاطی قرب بعیدند و از رحیق (باد‌ه) عنایت محروم. اَرض آن به غایت مبروک است و خلق آن به غایت منحوس.»(7)

وی دوستداران خود را درّ و جواهر می‌خواند و دیگران را سنگ ریزه‌های زمین خاکی می‌نامد: «احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاه الارض و لا بد أن یکون الحصاه ازید عن لوء لوء قدس ثمین و و احد من هؤلاء عند الله خیر من الف الف نفس من دونهم کما ان قطعه من الیاقوت خیر من الف جبال من حجر متین فاشهد الأمر و الفرق بین هؤلاء و هؤلاء لتکون من اصحاب الیقین.»(8) او که از معاشرت با ادیان سخن می‌گفت، شیعیان را مشرک می‌خواند: «لعمرالله حزب شیعه از مشرکین از قلم اعلی در صحیفه حمرا مذکور و مسطور»و دیدار با مشرکان را حرام می‌شمرد: «إعلم بأن الله حرّم على احباء الله لقاء المشرکین و المنافقین.»(9)

بنابراین همه خوش‌رفتاری و نیک‌گفتاری بهائیت تنها ویترین و جاذبه این جریان سیاسی به ظاهر مذهبی است، نه حقیقت آن.

پانوشت
1. اقدس، ص 73.
2. پیشین، ص 137.
3. رساله راهنمای تبلیغ، ص 87.
4. امر و خلق، ج 3، ص 495 - 496.
5. پیشین، ج 3، ص 496 - 497.
6. «از تُرک زبانان دوری کن و فاصله بگیر، اگر چه پدرت باشد. که اگر دوستت بدارد خواهدت خورد و اگر دشمن بدارد خواهدت کشت.» اسرار الآثار خصوصی، ج ۲، ص ۱۵۴.
7. اسرار الآثار، ج ۵، ص ۲۰۰.
8. مائده آسمانی، ج ۴، ص ۳۵۳.
9. «بدان که خدا بر احبایش دیدار با مشرکین و منافقین را حرام کرده است.» همان، ص ۲۸۰.

منبع: پایگاه جامع شناخت بهائیت

لینک پیگیری مقالات در پیام رسانها:
ایتا:
https://eitaa.com/bahaiat

تلگرام:
https://telegram.me/bahaiat_net

https://telegram.me/joinchat/BkW_SUFwlMXotBYfp0OE7A

مقالات مرتبط:
1. تناقضات تعالیم بهائیت (وحدت عالم انسانی)