الفت‌آمیز بودن دین، یکی از شعارهای بهائیت است. این نوشتار نخست نمونه‌هایی از این شعارها را گزارش می‌کند؛ سپس از تناقض‌هایی پرده بر می‌دارد که در گفتار و کردار و آموزه‌های سران این جریان وجود دارد:

1. شعارها

الف. عباس افندی درباره آثار دین می‌گوید: «دین باید سبب الفت و محبّت باشد؛ اگر دین سبب عداوت شود، نتیجه ندارد، بی‌دینی بهتر است، زیرا سبب عداوت و بغضاء بین بشر است و هر چه سبب عداوت است، مبغوض خداوند است و آنچه سبب الفت و محبّت است، مقبول و ممدوح؛ اگر دین سبب قتال و درندگی شود، آن دین نیست، بی‌دینی بهتر از آن است، زیرا دین بمنزله علاج است؛ اگر علاج سبب مرض شود، البتّه بی‌علاجی بهتر است؛ لهذا اگر دین سبب حرب و قتال شود، البتّه بی‌دینی بهتر است.»(1)

او در جای دیگری می‌‌گوید: «وقتی حضرت بهاء اللّه چون شمس از افق شرق طالع شد و جمیع را به محبّت و معاشرت دعوت فرمود و به نصیحت و تربیت آن‌ها پرداخت، از هر ملّت و مذهبی هدایت کرد، ملل و مذاهب مختلفه را التیام داد و به نهایت اتّحاد و اتّفاق رسانید.»(2)

او همچنین می‌گوید: «ثالث تعلیم حضرت بهاء اللّه این است که دین باید سبب الفت باشد سبب ارتباط بین بشر باشد؛ رحمت پروردگار باشد و اگر دین سبب عداوت شود و سبب جنگ گردد، عدمش بهتر؛ بی دینی به از دین است، بلکه بالعکس، دین باید سبب الفت باشد، سبب محبّت باشد، سبب ارتباط بین عموم بشر باشد.»(3)

2. تناقض‌ها

الف. بهائیان، بابیت را دین می‌خوانند، در حالی که عباس افندی درباره بابیت می‌گوید: دوران ضرب اعناق هدم بقاع و حرق کتب بود: «در یوم ظهور حضرت اعلی (علی‌محمد شیرازی) منطوق بیان ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق و هدم بقاع و قتل عام الا من آمن و صدق بود.»(4)

ب. علی‌محمّد شیرازی یک سال پیش از اعدام، یحیی نوری (صبح ازل) را جانشین خود قرار می‌دهد و از او می‌خواهد خود را پنهان کند تا کسی متوجه او نشود.(5) علی‌محمّد در وصیت‌نامه خود می‌نویسد: «هذا کتاب من عند الله المهیمن القیوم الی الله المهیمن القیوم... هذا کتاب من علی قبل نبیل ذکر الله للعالمین الی من یعدل اسمه اسم الوحید... قل کل من نقطة البیان لیبدؤن ان یا اسم الوحید فاحفظ ما نزل فی البیان و امر به فانک لصراط حق عظیم...».(6)

جانی کاشانی در گزارش وصیت علی‌محمّد شیرازی به جانشینی یحیی نوری می‌پردازد: «بنای غروب شمس ذکریه و طلوع قمر ازلیه شده و لهذا به عدد واحد از آثار ظاهر خود که طبق باطن بوده باشد از قبیل قلمدان و کاغذ و نوشتجات و لباس مبارک و خاتم شریف و امثال آن را به جهت حضرت ازل فرستادند و وصیت‌نامه نیز فرموده بودند و نص به وصایت و ولایت ایشان فرموده و فرمایش کرده بودند که هشت واد بیان را بنویسد.»(7) ظاهر نوشتار جانی کاشانی گواه آن است که وی یحیی نوری (صبح ازل) را «من یظهره الله» و موعود علی‌محمّد شیرازی می‌دانسته است.(8) تصویر وصیت‌نامه‌ باب که در آن صبح ازل را به عنوان جانشین خود تعیین کرده، در مقدمه‌ی کتاب نقطه الکاف توسط ادوارد براون ارائه شده است.(9)

بر خلاف همه اسناد و شواهد، حسین‌علی نوری که 18 سال به‌عنوان پیشکار در خدمت برادرش (یحیی) بود و از او پیروی می‌کرد، (10) هنگامی‌که موقعیت را مناسب دید، با رد صلاحیت یحیی، ادعای «من یظهره اللهی» (11) کرد. اختلاف این دو برابر برای کسب ریاست جریان بابیت، سبب تفرقه بابیان و پیدایش دو جریان بابیان ازلی و بهائیان شد.

ج. حسین علی نوری درباره جانشینی پس از خود می‌نویسد: «طبق وصیت‌نامه‌ی بهاءالله، جانشین او غصن اعظم (یعنی عبدالبهاء) و پس از او غصن اکبر (یعنی محمد علی افندی) تعیین شده بود: «وصیة الله آن که باید اغصان (لقب خویشاوندان باب) و افنان (لقب خویشاوندان بهاءالله) و منتسبین، طراً بغصن اعظم ناظر باشند ... قَد قَدَّرَ اللهُ مَقامَ الغُصنِ الأکبَرَ بَعدَ مَقامِهِ إنَّهُ هُوَ الآمِرُ الحَکیمُ قَدِ اصطَفَینَا الأکبَرَ بَعدَ الأعظَم ... محبت اغصان بر کل لازم ... احترام و ملاحظه‌ی اغصان بر کل لازم.» (12) اما پس از مرگ بهاءالله، بین دو برادر (غصن اکبر و غصن اعظم) اختلاف ایجاد شد و کار به دعوا و ناسزاگویی کشید. عبدالبهاء طرفداران خود را ثابتین و طرفداران برادرش محمد علی افندی را ناقضین می‌خواند. در مقابل، محمد علی افندی طرفداران خود را موحدین و طرفداران برادر را مشرکین می‌نامید.
بنا به وصیت بهاءالله، پس از عبدالبهاء باید غصن اکبر یعنی محمد علی افندی ریاست بهاییان را در دست می‌گرفت: "قَد قَدَّرَ اللهُ مَقامَ الغُصنِ الأکبَرَ بَعدَ مَقامِهِ إنَّهُ هُوَ الآمِرُ الحَکیمُ قَدِ اصطَفَینَا الأکبَرَ بَعدَ الأعظَم»؛ (13) اما پس از درگیری‌های عبدالبهاء و برادرش، عبدالبهاء بر خلاف وصیت پدر، شوقی افندی نوه‌ی دختری‌اش را به عنوان جانشین خود معرفی نمود. به همین دلیل برخى از بهاییان ریاست شوقى را نپذیرفتند و منازعات و درگیری‌های جدیدی رخ داد.
برخلاف پیش بینی عبدالبهاء، شوقی افندی عقیم بود و جانشینی هم برای خود تعیین ننمود. لذا پس از مرگش، رهبران بهایی بر سر کسب جایگاه جانشینی او به تکاپو افتادند و هر یک خود را بر حق و دیگران را باطل خواند. در این میان عمق درگیری‌های طرفداران روحیه ماکسول (همسر شوقی افندی) و طرفداران ریمی (رییس سابق هیئت بین المللی بهایی) از سایرین بیشتر بود. به گونه‌ای که ریمی بیت‌العدلی را که روحیه ماکسول بنا نهاده بود، نامشروع خواند و بیت‌العدل نیز ریمی را طرد روحانی نمود.

د. عزیه نوری درباره خشونت و ظلم یزیدگونه حسین علی نوری می‌نویسد: «مردم به دلیل خشونت و ظلم بهاءالله درباره‌ی او می‌گفتند: اگر حسینعلی مظهر حسینِ علی است هزار رحمت حق بر روان پاک یزید.» (14)

هـ. عباس افندی از هراسی می‌نویسد که حسین علی نوری در دل مسلمانان انداخت: «زلزله در ارکان عراق انداخت و اهل نفاق (شیعیان) را همیشه خائف و هراسان داشت. سطوتش چنان در عروق و اعصاب نفوذ نموده بود که نفسی در کربلا و نجف در نیمه شب جرأت مذمّت نمی‌نمود. و جسارت بر شناعت نمی‌کرد.» (15)

- بهائیت در شعار از الفت میگوید، در حالی که اگر یک بهائی تحقیق و تحری حقیقت کند و حقانیت آموزه‌ها، سیستم اداری و رهبری و ... بهائیت را نیابد و بر ‌آن‌ها اشکال وارد کند، به بدترین مجازات‌ها و گونه‌های طرد روبرو می‌شود. آیا می‌توان این برخورد بهائیت را سبب الفت دانست یا بر اساس تعالیم عباس افندی باید گفت در این موارد بی‌دینی بهتر از پذیرش بهائیت به عنوان یک دین است.

پانوشت
1. پیام ملکوت، ص 44 - 45.
2. خطابات، ج 2، ص 54.
3. خطابات، ج 2، ص 146.
4. مکاتیب، ص 266.
5. نک: فتنه باب، ص 147.
6. قسمتی از الواح خطی نقطه اولی آقا سید حسین کاتب، ص 13؛ همچنین نک: نقطه الکاف، ص 19.
7. نقطة الکاف، ص 245.
8. پیشین، ص 18.
9. نقطة الکاف، مقدمه‌ی کتاب، ص (19) له – لد.
10. هشت بهشت، ص 216.
11. «من یظهره الله» موعودی است که علی‌محمّد شیرازی در کتاب بیان وعده آمدنش را داده است؛ به معنای کسی که خدا ظاهرش می‌کند.
12. مجموعه الواح مبارکه، ص 400 ـ 403.
13. همان کتاب، ص 402.
14. تنبیه النائمین، ص 12.
15. مکاتیب، ج 2، ص 177.

منبع: خاستگاه بابیت و بهائیت، محمد علی پرهیزگار

لینک پیگیری مقالات در پیام رسانها:
ایتا:
https://eitaa.com/bahaiat

تلگرام:
https://telegram.me/bahaiat_net

https://telegram.me/joinchat/BkW_SUFwlMXotBYfp0OE7A

مقالات مرتبط
1. تناقضات تعالیم بهائیت (وحدت عالم انسانی)
2. تناقضات تعالیم بهائیت (تحری حقیقت)
3. دعوت به تحقیق و نفی تقلید در سیره پیامبران الهی
4. دعوت اسلام به دین‌داری بر پایه تحقیق و نفی تقلید
5. دعوت به تعقل در اسلام
6. تقلید وحی بر پایه عقل
7. چرایی و چگونگی تسمک پیامبران به سیره گذشتگان