شناخت اوضاع فرهنگی دوران امام رضا(ع) اهمیت و حساسیت خاصی دارد و کمک می‌کند ضمن آگاهی از جوّ فکری و نوع تفکرات مطرح و قابل توجه در آن دوران، با مواضع و روش امام(ع) در رویارویی با جریانات و افکار انحرافی و زمینه‌های بروز دیدگاه‌ها و اندیشه‌های آن‌حضرت آشنا شویم.

اوضاع فرهنگی دوران امام رضا(ع)
در دوران امام رضا(ع) فرهنگ و معارف شیعی به شکل کامل و گسترده‌ای در میان پیروان این مکتب، روشن شده بود و انحرافات جزئی، تأثیری در اصل تشیع نداشت؛ زیرا از زمان امام باقر(ع)، امام صادق و امام کاظم(ع) شمار فراوانی از شیعیان چنان پرورش یافتند که هر کدام استوانه‌ای در فقه و کلام شیعی به حساب می‌آمدند. از سوی دیگر، بیشتر منحرفان از افراد ضعیف النفسی بودند که جز در شرایط خاصی زمینه رشد نداشتند. از این‌رو عصر و دوران امام رضا(ع) به سبب ویژگی‌هایی که داشت، به عصر طلایی معروف شد؛ به گونه‌ای که جامعه اسلامی آن زمان، به دلیل آماده بودن بستر فرهنگی و علمی، به موقعیت ویژه‌ای رسید.

طبیعت علم دوستی اسلام سبب شد به موازات پیشرفت‌های سیاسی و عقیدتی در کشورهای مختلف جهان، علوم و دانش‌های آن کشورها به محیط جامعه اسلامی راه یابد و کتاب‌های علمی دیگران از یونان گرفته تا مصر و از هند تا ایران و روم به زبان عربی که زبان جامعه اسلامی بود، ترجمه شود. چنان‌که مأمون در ترجمه کتاب‌های یونانی کوشش بسیار نمود و پول بسیاری در این راه خرج کرد، به‌طوری که می‌گویند: مأمون در مقابل وزن کتاب‌های ترجمه شده طلا می‌داد و به قدری به ترجمه کتاب‌ها توجه داشت که روی هر کتابی که به نام او ترجمه می‌شد علامتی می‌گذاشت و مردم را به خواندن و فراگرفتن آن علوم تشویق می‌کرد و با حکما خلوت می‌نمود و از معاشرت با آنها اظهار خشنودی می‌کرد.

مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مَرو، جلسات علمی متعددی با حضور آن‌حضرت و دانشمندان گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذاکرات بسیاری میان امام(ع) و دیگران صورت می‌گرفت که به طور عمده پیرامون مسائل اعتقادی و فقهی بود.

از مباحث و مناظرات کلامی روشن می‌شود عمده‌ترین عوامل ایجاد فرقه‌های کلامی و انحرافات در مسائل اعتقادی آشنایی مسلمانان با ادیان و جنبش‌های دیگر بود؛ بویژه نهضت ترجمه در دوره عباسیان که بعضاً دست‌خوش غرض ورزی‌های مترجمان گردید و زمینه مساعدی را در این زمینه فراهم آورد. البته عوامل دیگری چون برداشت‌های مختلف از معارف دینی نیز تأثیر بسزایی در رواج فرقه‌های کلامی داشت.

هدف مأمون از تشکیل این محافل علمی، نشان از علم دوستی او یا تظاهر به آن بود. در اصل باید وی را از این زاویه، متمایز از دیگر خلفای عباسی دانست؛ بویژه که مذاق عقلی او و همراهی‌اش با معتزله، او را بر آن می‌داشت در برابر اهل حدیث ایستادگی کرده، آنان را منکوب سازد؛ با این حال مسئله در این‌جا خاتمه نمی‌یافت. مأمون از تشکیل چنین جلساتی هدف دیگری نیز داشت. او می‌خواست با کشاندن امام رضا(ع) به بحث، تصوّری را که عامه مردم درباره ائمه اطهار(ع) داشتند و آنان را صاحب علم خاص لدنی می‌دانستند، از بین ببرد.

مأمون، اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار می‌داد تا حجت آن‌حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این، به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود؛ اما هیچ‌کس با آن‌حضرت روبرو نمی‌شد جز آن‌که به فضل او اقرار کرده، به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه می‌شد، ملتزم می‌گردید.

شیوه‌های مبارزه امام رضا(ع) با افکار منحرف
امام رضا(ع) در مواجهه با افکار و عقاید منحرف به طور کلی چهار رویکرد مهم داشتند که در ادامه بیان می‌شود:

الف. مناظره
از آن‌جا که فضای حاکم بر جامعه اسلامی در زمان حکومت مأمون، مملوّ از آرا و نظریات مختلف از سوی گروه‌های گوناگون بود، طبیعتاً نقش امام رضا(ع) در برابر این امواج فکری، بسیار خطیر و حساس بود. یکی از جریاناتی که امام(ع) در دوران خویش با آن مواجه گردید، بحث‌های کلامی بود که از ناحیه جریانات گوناگون فکری به سرعت فراگیر شد و موجب گردید در هر زمینه اختلاف نظر ایجاد شود. دو گروه «معتزله» و «اهل حدیث» در برپایی این جدال‌ها و جنجال‌های فکری، بیشترین سهم را دارا بودند. در برابر این دو گروه - که یکی عقل را بر نقل ترجیح می‌داد و دیگری نقل را بر عقل - امام(ع) می‌کوشید موضع خود را بیان فرماید، از این رو؛ بخش عمده روایاتی که از آن حضرت نقل شده در موضوعات کلامی آن هم در شکل پرسش و پاسخ و احیاناً مناظرات است.

امام رضا(ع) در مناظراتی که مأمون به صورت تحمیلی تشکیل می‌داد، با پیروان مذاهب و مکاتب مختلف جهان گفت‌وگو و مناظره می‌کردند که از نگاه برون دینی همچون همایش‌های بین‌المللی بین ادیان بود و از نگاه درون دینی چنین گفت‌وگوهایی بین فرقه‌های گوناگون با شیعه دوازده امامی در تاریخ اسلام نظیر ندارد.

هنگامی که مناظره کنندگان به مقام والای علمی حضرت رضا(ع) پی می‌بردند به آگاهی تمام و کمال ایشان اقرار می‌کردند و حتی خود مأمون چندین مرتبه بیان داشت: «هذا أعلم هاشمی». البته بعید نیست مأمون در عین این‌که می‌خواسته برتری حضرت بر سایر علویان دیگر معلوم شود، در عین حال می‌خواسته حضرت از بعضی علمای دیگر شکست بخورد تا هم شکستی برای آن‌حضرت باشد و هم سرشکستگی برای کل اولاد ابوطالب؛ لذا به سلیمان مَروَزی که از متکلمان خراسان بود، گفت: «من به سوى تو نفرستاده‌ام مگر به جهت معرفتم به توانایی تو و مراد من چیزى نیست، مگر آن‌که او را از یک حجت قطع و مغلوب کنى.

در حقیقت مناظراتی که مأمون برای امام رضا(ع) ترتیب می‌داد، مبارزاتی بود که میان بزرگ‌ترین دانشمندان زمان از فرقه‌ها و مذاهب مختلف و امام رضا(ع) انجام می‌شد و در این مجالس اگر مدافع اسلام شخصی غیر از امام رضا(ع) بود شکست می‌خورد. علم امام(ع) به گونه‌ای بود که بیشتر علمای آن زمان هم، به علم حضرت رضا(ع) اعتراف داشتند؛ چه این‌که روایت‌های فراوانی حکایت از علم والای امام رضا(ع) دارد؛ مانند این‌که ابوصلت هروی می‌گوید: «از حضرت رضا(ع) داناتر ندیدم، مأمون در مجلس خود دانشمندان بزرگ ادیان و فقها را جمع می‌کرد، حضرت رضا(ع) بر همه پیروز می‌شد. کسی در میان آنها باقی نمی‌ماند که به مقام آن‌جناب اعتراف نکند و خود را در مقابلش کوچک به شمار نیاورد.

امام رضا(ع) در مناظراتی که با سران ادیان و مکاتب داشتند، پاسخ خود را بر مبنای اعتقاد شخص مخاطب بیان می‌فرمودند؛ و این مظهر دیگری از توانمندی امام(ع) بود؛ لذا هنگامی که مأمون از بزرگ مسیحیان (جاثلیق) خواست با امام(ع) مناظره کند، او گفت چگونه با کسی بحث کنم که به کتابی استدلال می‌کند که من آن‌را قبول ندارم و به گفتار پیامبری احتجاج می‌کند که من به او ایمان ندارم؟ و حضرت فرمود: «ای مرد مسیحی! اگر از انجیل برایت دلیل بیاورم می‌پذیری؟» جاثلیق گفت: «آری». در واقع امام رضا(ع) بر اساس مشترکات قابل قبول با وی مناظره نمود، به گونه‌ای که جاثلیق پس از مناظره با ایشان گفت: «به حق مسیح، گمان نمی‌کردم در میان مسلمانان کسی مانند تو باشد.

آنچه در مناظرات امام(ع) با اهمیت می‌باشد، این است که این مناظرات در شناسایی مکتب تشیع نقش مهمی داشت؛ زیرا با توجه به این‌که رهبران ادیان ادعای برتری آیین خود را داشتند و هرکدام برای شکست امام(ع) آمده بودند، شکست آنان توسط امام رضا(ع) پیروزی بزرگی برای اسلام و مسلمانان تبدیل گشت و به پیروان آنان ثابت کرد با وجود اسلام، هیچ آیینی قابل پیروی نیست و در میان مسلمانان مکتبی برتر از تشیّع نیست؛ زیرا سایر عالمان مسلمان از پاسخ‌گویی به علمای ادیان دیگر عاجز می‌شدند؛ به گونه‌ای که عمران صابی متکلم بزرگ زمان امام(ع) ادعا داشت: کسی نتوانسته است در مناظره او را شکست دهد. وی بعد از مناظره با امام رضا(ع) مسلمان شد.

ب. تربیت شاگردان
یکی از شیوه‌هایی که امامان(ع) در طی چند قرن برای تثبیت عقاید صحیح اسلام و انتشار آن به کار می‌بستند، از طریق پرورش اصحاب و شاگردان مکتب اهل بیت(ع) بود تا در برابر جریانات منحرف جامعه و یا در مناظراتی که بین اصحاب و علمای سایر فرقه‌ها در مکتب خلفا روی می‌داد، با آمادگی کامل در مقابل این جریانات فکری مقابله نمایند. در ادامه به نمونه‌هایی از شاگرد پروری امام رضا(ع) اشاره می‌شود:

سلیمان بن جعفر جعفری می‌گوید: در محضر امام رضا(ع) درباره جبر و تفویض صحبت شد. آن حضرت فرمودند: «آیا می‌خواهید در این مورد اصلی را به شما آموزش دهم که هیچ زمان دچار اختلاف نشوید و با هرکس بحث کردید پیروز شوید؟» گفتیم: اگر صلاح است بفرمایید.

فرمودند: «خداوند با مجبوری بندگان اطاعت نگردد (همگی مختارند) و اگر انسان‌ها نیز نافرمانی می‌کنند از این بابت نیست که بر خداوند غلبه پیدا کرده‌اند، و در عین حال، او بندگان خود را به حال خویش رها نکرده است. او خود مالک همان چیزهایی است که به آنان عطا فرمود و نیز نسبت به آنچه آنان را در آن مورد، توانا ساخته، قادر و تواناست. اگر مردم تصمیم به اطاعت خدا گیرند، خداوند مانع آنها نخواهد شد و اگر تصمیم به معصیت و نافرمانی بگیرند، اگر بخواهد از کار آنان جلوگیری می‌کند، ولی اگر از کار آنان جلوگیری نکرد و آنان مرتکب معصیت شدند، او آنها را به گناه و معصیت نینداخته است». سپس فرمود: «هر که حدود این گفتار را دریابد و مراعات نماید، بر هر فردی که در این مورد با او مخالفت کند، پیروز است.

در روایت دیگر، احمد بن محمد بن ابی نصر بَزَنطی گوید: به حضرت رضا(ع) گفتم بعضی از شیعیان قائل به جبر و بعضی قائل به تفویض شده‌اند. امام(ع) فرمود: «بنویس خداوند می‌فرماید: ای فرزند آدم! این تو هستی که به مشیت و خواسته من می‌توانی اراده کنی و به نیرو و قدرت من واجباتت را انجام دهی... هر آنچه نیکی به تو رسد از ماست و هرآنچه سختی به تو رسد، از خودت است... من در مورد کارهایم مورد سؤال و بازخواست نیستم ولی از تو درباره کارهایت سوال خواهد شد...».

از مهم‌ترین اصحاب و شاگردان امام رضا(ع) می‌توان به احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، محمد بن فضل ازدی کوفی، حسن بن علی خزاز معروف به «وشاء»، خلف بصری، محمد بن سنان، حماد بن عثمان الناب، حسن بن سعید اهوازی، محمد بن سلیمان دیلمی بصری و عبدالله بن مبارک نهاوندی اشاره نمود.

ج. ارسال نامه‌ها و دستورالعمل‌ها
یکی از شیوه‌های دیگر مبارزه با انحرافات فکری و عملی امام رضا(ع)؛ نامه‌ها، دستورالعمل‌ها و پیغام‌های امام رضا(ع) بود که امام(ع) برای آنها ارسال می‌کردند. امام(ع) در آن نامه‌ها وظایف آنان را در مقابل پیشامدهای سیاسی و اجتماعی روشن می‌ساختند. این نوشته‌های امام رضا(ع) که در زمینه‌های گوناگون فقهی، سیاسی، اعتقادی، فقهی و ... بود، توسط اصحاب و یاران آن‌حضرت نگارش شده است.

د. پاسخ به پرسش‌ها و شبهات دینی
یکی از راه‌های مهم در بیان آموزه‌ها و بیان حقایق اسلام در قالب پاسخ به پرسش‌ها و شبهات دینی است. و پویایى «جامعه» و «فرهنگ»، در گرو پرسش‌هاى حقیقت­طلبانه و پاسخ‌هاى خِردورزانه است. امام رضا(ع) همانند دیگر ائمه اطهار(ع) این راه را در دوران زندگانی خود برای بیان معارف اسلامی و پیشرفت آن انجام دادند. بویژه برای مردمی که سال‌های سال عطش شنیدن آن‌را داشتند. یکی از جهات بارز سفر امام رضا(ع) توجه به تشنگان معارف الهی بود که مدت‌های زیادی از اهل بیت پیامبرشان دور نگه داشته شده بودند. چنین مردمی در مسیری که حدود پنج هزار کیلومتر طول آن بود، خود را با امام معصوم(ع) و دریای علم نبوی رو به رو می‌دیدند.

استقبال و درخواست و مراجعه مردم - با همه ترس و وحشت از دستگاه حکومتی - به اندازه‌ای بود که راه هرگونه ممانعت را می‌بست. پاسخ به سؤالاتی که در زمینه‌های مختلف از امام(ع) در منابع روایی ثبت و ضبط شده است، نشان‌گر این است که مردم وقتی امام(ع) را می‌دیدند بدون پرسش و آموختن از پیشگاه آن‌حضرت، با ایشان خداحافظی نمی‌کردند. و امام رضا(ع) نیز از این فرصت استفاده کرده و با پاسخ دادن به پرسش‌های مردم و اصحاب و یاران، هم به تبلیغ معارف اسلامی پرداخته و هم با انحرافات فکری و عملی مبارزه کنند.

منبع:پایگاه عرفان