حسین علی نوری (موسوم به بهاء الله) در کتاب اقدس مینویسد: «در مورد زکات هم امر نمودیم که پرداخت شود؛ کما نزل فی القرآن عمل نمایند. انتهی.» این جمله نوری (حکم زکات در قرآن آمده است) بسیار با اهمیت است، زیرا با یک تحلیل ساده از حقایق بسیاری پرده برداشته و پیامدهای بسیاری به همراه دارد که این نوشتار یک پیامد آن، یعنی به رسمیت شناختن اجتهاد تقلید را به اختصار تبیین میکند.
روشن است که این کلام (کما نزل فی القرآن عمل نمایند) نه گنگ است که نیازمند تبیین باشد و نه متشابه است که نیاز به تأویل داشته باشد که اگر بود، عباس افندی یا شوقی که به اصطلاح مقام مبینی (تبیین مبانی و احکام) را در بهائیت داشتند، میبایست تبیین کرده و توضیح میدادند یا حداقل به بیت العدل ارجاع میدادند.
بنابراین، اینکه برخی میگویند: «احکام زکات راجع به بیت العدل است»،(1) با حکم صریح سرکرده بهائیت (نوری) در تناقض و تضاد است، زیرا بهاء میگوید برای فهم احکام زکات به قرآن مراجعه شود؛ ولی پس از او میگویند به بیت العدل رجوع کنید.
در بررسی امر حسین علی نوری به پیروانش درباره رجوع به قرآن کریم برای فهم حکم زکات، مباحثی مطرح است، از جمله رسمیت دادن به اجتهاد و تقلید و موضوع مرجعیت دینی.
بر پایه ادعای حسین علی نوری که مدعی مقام عصمت کبری و علم لدنی است،(2) باید بپذیریم که قرآن کریم به حکم زکات پرداخته است؛ بنابراین اهل بهاء باید به اهل فرقان (مسلمانان) بنگرند و برای فهم این حکم به سراغ احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) بروند و بر پایه اجتهاد، حکم این واجب الاهی را از احادیث استخراج کنند که این یعنی به رسمیت شناختن طبقه روحانی و بحث اجتهاد و تقلیدی که سران بهائیت در گفتار و نوشتار خود به نفی آن تصریح کردهاند. (هر چند در حقیقت این نفی را قبول ندارند و در عمل رسالههای عملیهای همچون گنجینه حدود و احکام و ... نگاشته و در اختیار پیروانشان قرار دادهاند.)
در این باره باید توجه داشت که حکم زکات در قرآن نیامده است و خدای سبحان در قرآن کریم، تنها وجوب زکات را بیان میفرماید.(3) هر چند ایراد کلام حسین علی بهاء در این جمله، تنها به نیامدن این حکم در قرآن نیست، بلکه بحث اصلی رسمیت دادن به مقام مرجعیت در کلام کسی است که سرکردگی جریانی را به عهده دارد که از مدعیان نفی جایگاه مرجعیت و شعار نفی تقلید است؛ یعنی بهاء میگوید ببینید قرآن چه گفته است، این نه اینکه اشکال در نگفتن قرآن است، بلکه یعنی برید ببینید آن کلیای را که قرآن گفته، مفسران حقیقی قرآن، یعنی ائمه (علیهم السلام) چگونه تبیین کردهاند و این رفتن و دیدن یعنی به رسمیت شناختن اجتهاد و مرجعیت.
حال اگر بهائیت مرجعیت را در فهم و تبیین حکم زکاتی به رسمیت نشناسد که قرآن تنها اصل وجوب آن را بیان کرده، یعنی عصمت سرکرده خود (بهاء) را زیر سئوال برده است و با زیر سئوال بردن عصمت و علم لدنی بهاء، در حقیقت مشروعیت خود را زیر سئوال میبرند.
از سویی اگر بخواهند زکات را بر اساس حکم قرآن و اسلام بگیرند، باید مقام مرجعیت را به رسمیت بشناسد.
حال جای این پرسش است که پاسخ بهائیت به این تناقض چیست؟ منکر عصمت حسین علی نوری میشوند یا اجتهاد و جایگاه مرجعیت را میپذیرند و در برابر حکم مراجع زانو میزنند؟
یادسپاری: لازم به ذکر است که اگر بهائیت در این مورد حکم به تبعیت از اجتهاد و مرجعیت کند، دیگر نمیتواند در موارد دیگر به نفی جایگاه مراجع و توطئه علیه تقلید بپردازد و از سوی دیگر از به اشتباه حسین علی نوری در بحث جهالت او نسبت به نبودن جزئیات حکم زکات در قرآن کریم، اذعان کنند، دیگر نمیتوانند از نبوت و عصمت او سخن برانند و او را پیامبر الهی و رهبر و راهنمای مردم بخوانند و به تبعیت بیچون و چرا از او دعوت کنند.
پانوشت
1. گنجینه حدود و احکام در لوح زین المقربین، قاموس ایقان ص 188- 189 و امر و خلق 238 و الواح مبارکه ص 186آمده است؛ اقدس ص 75.
2. اقدس، بند 47.
3. بقره: 43.
منبع: پایگاه جامع شناخت بهائیت