یکی از ویژگی‌های فرقه‌های انحرافی، بهره‌برداری از متون مقدس در راستای اهداف فرقه‌ای است. بهائیت به عنوان فرقه‌ای که مدعی ظهور موعود دین اسلام است، در صدد توجیه عقاید خویش از طریق تطبیق پیشگویی ظهور در روایت مفضل بن عمر بر مدعای خویش است، از این‌رو ترفندهایی به کاربسته است تا این روایت را بر مدعای خویش منطبق جلوه دهد. در این بخش برخی از این ترفندها بازشناسی می‌شود:

۱. فریب دادن و گمراه ساختن

در اعتقادات می‌بایست مطالب با «اقناع علمی» کافی مطرح شود و در واقع باید «عقلانیت» حکمفرما باشد. در این صورت دیگر توهین به مخاطب جایی ندارد.

بهائیت در جایی که پاسخ کافی و مستدلی به پرسشی ندارد، با جوسازی و اهانت برای مغلوب جلوه دادن حریف تلاش می‌کند. ابوالفضل گلپایگانی (مبلغ بهائیت) در پاسخ شخصی که روایت مفضل بن عمر را در کتاب بحار الانوار فاقد تعبیر «فی سنه الستین» دانسته است، چنین می‌نویسد:

«از وقایع عجیبه‌ای که دلالت ظاهره بر جهل و ظلم و بی‌انصافی علمای قوم دارد، این است که چون به این عبارت حدیث مفضل که ذرک شد در کتاب مستطاب ایقان استدلال فرموده‌اند؛ یکی از رؤسای کرمان از اوراق شجره ملعونه فی القرآن در جواب گفته است که عبارت حدیث و فی سنة الستین نیست، بلکه فی شبهة لیستبین است. زهی شگفت که انسان به این پایه ابله و جاهل باشد و یا خلق را ابله و نادان شمارد. (۱)

۲. فضاسازی کاذب

یکی دیگر از ترفندهای فرقه‌های انحرافی، فضاسازی کاذب برای متقن جلوه دادن مبادی استدلال است برای قانع کردن مخاطب، از این‌رو بهائیت ادعای تمسک به روایات صحیحه و متفق علیه بین شیعه و اهل سنت را دارد(۲) و سعی می‌کند به دلیل شهرت و خوش‌نامی علامه مجلسی، تعبیر ادعایی «فی سنة الستین» در روایت مفضل بن عمر را به کتاب بحار الانوار مستند سازد: «در بحار الانوار مجلد سیزدهم، تألیف مرحوم مجلسی نیز فی سنة الستین نقل شده و مؤلف می‌فرماید که مقصود از سنة الستین درست معلوم نیست و شاید فی شبهة لیستبین باشد. از ین جهت، برخی از علما جمله اخیر را نگاشته‌اند؛ ولی محققین فی سنة الستین نگاشته‌اند.(۳)

باید توجه داشت که این ادعا که مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار چنین احتمالی را مطرح کرده باشد، کذب محض و ناشی از خیالات فرقه‌ای این گروه است.

ادامه در مقاله بعدی…

پیوست

۱. فصل الخطاب، ص ۲۳۰.
۲. الفرائد، ص ۵۱.
۳. محاضرات، هفته شانزدهم، ص ۷۴۷.

نک: فصلنامه انتظار موعود، شماره ۴۹، ص ۱۲۱ – ۱۲۲.

منبع: پایگاه جامع شناخت بهائیت