چرایی برجسته شدن قتل عثمان نکتهای نیازمند بررسی است، زیرا شورش بر عثمان با همکاری مردم مدینه، کوفه، بصره و مصر آغاز شد و صحابه پیامبر خاتم(ص) و کسانی همچون عایشه نیز در اینباره دو دسته شدند؛ گروهی در رأس شورش قرار گرفتند و جمعی سکوت اختیار کردند که اگر میخواستند، توان خاموش کردن آتش شورش را داشتند؛ ولی چنین نکردند؛ بر این اساس شورش بر عثمان یک کار همگانی بود که کسی در برابر آن نایستاد؛ حتی کارگزاران عثمان نیز با حمایت نکردن از او، با معترضان همراهی کردند و همانگونه که گذشت، هنگام دستگیری قاتلان نیز بیش از ده هزار تن از مردم جلو آمده و خود را قاتل عثمان معرفی کردند؛ لیکن سئوال اینجاست که چرا با وجود این اتحاد، کشته شدن عثمان به این اندازه برجسته شد؟
امیرمؤمنان(ع) در یک تحلیل کلی، انگیزه مشترک مخالفان خود را دنیاطلبی میداند: «چون به کار برخاستم گروهی پیمانِ بسته، شکستند و گروهی از جمع دینداران بیرون جستند ... آری به خدا دانستند؛ لیکن دنیا در دیده آنان زیبا بود و زیور آن در چشمهایشان خوش نما.»(رضی، خطبه 3) و یکی از یاران حضرت علی(ع) در صفین میگوید: «ای امیرمؤمنان، این مردم اگر خدا را میخواستند یا برای خشنودی او کار میکردند، با ما مخالفت نمیورزیدند؛ ولی اینان برای فرار از برابری و از سر خودخواهی و انحصارطلبی و به دلیل ناخشنودی از جدا شدن از دنیایی که در دست دارند... با ما میجنگند.»(منقری، همان: 102)
در پاسخ اصلی به این چرایی، باید به انگیزه کسانی پرداخت که متولی خون عثمان شدند:
1. فرار از مجازات خلیفهکشی
حضرت علی(ع) درباره فتنهانگیزی طلحه در جنگ جمل میفرماید: «به خدا طلحه به این کار نپرداخت و خونخواهی عثمان را بهانه نساخت جز از بیم آن که خون عثمان را از او خواهند که در این باره متهم مینمود و در این میان مردم آزمندتر از او به کشتن عثمان نبودند.»(رضی، خطبه 174) آن حضرت همین سخن را درباره عایشه و زبیر نیز فرمود: «إِنَّهُمْ لَیَطْلُبُونَ حَقّاً تَرَکُوهُ وَ دَماً هُمْ سَفَکُوه؛ آنان به دنبال خونی هستند که خود ریختهاند.»(همان: خطبه 22 و 137؛ مفید، 1413: 1/251، لیثی، همان: 110؛ ابن عبد البر، 1412: 2/499 و 767؛ ابن ابیالحدید، همان: 1/303 و 9/33)
2. ریاستطلبی
ابن ابی الحدید معتزلی در تحلیلی مینویسد: «شورای شش نفره عمر با ایجاد توهم شایستگی خلافت در بین اعضای شورا، تباهی بسیاری به بار آورد.»(ابن ابی الحدید، همان: 11/11) مخالفان امیرمؤمنان(ع) با این بهانه که اگر علی در قتل عثمان نقشی نداشت، چرا قاتلان خلیفه را پناه داد، توانستند افکار عمومی را منحرف کنند. البته روشن است که هدف اصلی خونخواهی خلیفه مظلوم نبود؛ بلکه برکناری جانشین او از مقام خود بود که در این بخش به نمونههایی اشاره میشود:
1. 2. عایشه
عایشه همراه و طرفدار مطامع سیاسی طلحه و زبیر بود. طلحه عموزاده عایشه بود و هر دو از قبیله تیم بودند و زبیر نیز شوهر خواهرش بود.
خبر کشته شدن عثمان، هنگام بازگشت عایشه از مکه، در منطقهای به نام «سرف» به عایشه رسید.(طبری، 1387: 4/459-460) او شک نداشت که طلحه به خلافت خواهد رسید، از اینرو در غیبت طلحه و با بیانات گوناگون نسبت به او اظهار احساسات میکرد. وی پس از شنیدن خبر قتل عثمان گفت: خدا از رحمتش دور بدارد، گناهش او را به کشتن داد.(ابن ابیالحدید، همان: 6/215-216)
با رویکرد همگانی مردم به امیرمؤمنان(ع)، عایشه به اهداف خود (بازگشت خلافت به قبیله تیم و ...) نرسید، ازاینرو با همکاری طلحه، زبیر و بیامیه فتنه جمل را آفرید. وجه مشترک عایشه با امویان، دشمنی با اهل بیت(ع) بود.
2. 2. طلحه و زبیر
بررسی سوابق سیاسی طلحه و زبیر از زمان خلفای نخستین، نشانگر جاهطلبی و ریاستدوستی آن دو است. نگاهی گذرا به روابط طلحه و زبیر و عثمان این حقیقت را روشن میسازد. طلحه و زبیر از رهگذر روابط حسنه با عثمان به مال و منال فراوانی رسیدند. طلحه در شورای شش نفره خلافت، به عثمان رأی داد (دینوری، همان: 1/44) و زبیر نیز جایگاه خاصی نزد عثمان داشت؛ آنگونه که عثمان ششصد هزار درهم به عنوان جایزه به او بخشید.(هاشمی بصری، 1410: 3/95) با این حال آن دو برای رسیدن به خلافت و قدرت، در سلک مخالفان درجه اول عثمان در آمدند و در قتل وی کوشیدند.
ابن ابیالحدید معتزلی درباره ریاستطلبی آن دو مینویسد: «طرح شورای خلافت از سوی عمر، انگیزه به دست گرفتن خلافت در اعضای شورا را به وجود آورد و آنان چشم طمع به آن دوختند و در انتظار رسیدن به منصب خلافت بودند. دوستی جاه و مقام یکی از علل مخالفت با حکومت علوی بود، به ویژه در جنگهای جمل و صفین. شورای تعیین شده از سوی عمر سبب گردید تا کسانی همچون طلحه و زبیر چشم طمع به خلافت بدوزند و خود را هم سنگ امیرمؤمنان(ع) بدانند.»(ابن ابیالحدید، همان: 9/28؛ درینوری، همان: 1/75) وی در جای دیگری مینویسد: «طلحه یقین داشت که خلافت پس از عثمان به اعتبار پیشینه خود و عموزاده بودن با ابوبکر به او خواهد رسید. وی در زمان حیات ابوبکر، در خلافت با عمر منازعه داشت و با همین انگیزه و طمع رسیدن به خلافت در ساماندهی شورش بر ضد عثمان نقش فعالی داشت و در این راه زبیر نیز که خلافت را برای خود میخواست، با طلحه همکاری کرد. امید این دو برای رسیدن به خلافت، کمتر از علی(ع) نبود.»(ابن ابیالحدید، همان: 11/9-11)
غیر از این توهم، عوامل دیگری همچون نزدیکی به عایشه نیز امید دستیابی به خلافت را در آنان تقویت میکرد،(مفید،1413ب: 1/246؛ ابن ابیالحدید، همان: 1/233) زیرا عایشه از سرسختترین و با نفوذترین منتقدان عثمان بود.
طلحه و زبیر که نقش کلیدی در فراخوانی معترضان سیاسی از گوشه و کنار جهان اسلام برای شورش علیه عثمان داشتند،(دینوری، همان: 1/35) با مشاهده گرایش عمومی انقلابیون به امیرمؤمنان(ع)، نقشههای خود را بر آب رفته دیدند، از اینرو برای جلوگیری از طرد سیاسی، پیش قدم شده و از نخستین کسانی بودن که با آن حضرت به عنوان خلیفه جدید بیعت کردند؛(ابن اثیر جزری، 1385: 3/191؛ همو: 3/610؛ طبری، همان: 4/427-431؛ دینوری، همان: 1/66) لیکن پس از مراسم بیعت نزد امیرمؤمنان(ع) آمدند و خواستار مشارکت در امر حکومت شدند(یعقوبی، همان: 2/ 179-180) و چنین ادعا کردند که بیعت آنان از آغاز به همین انگیزه بوده است،(دینوری، همان: 1/51) از اینرو آن حضرت باید با آنان در امور حکومتی مشورت کند؛(رضی، خطبه 205) ولی پاسخهای منطقی حضرت علی(ع) این هدف را برای آنان دستنیافتنی کرد، از اینرو از امام خواستند تا عراق و شام(مفید، 1413الف: 164) را به آنان واگذارد و ستمی را که در دوران عثمان بر آنان رفته جبران فرماید. آن حضرت در برابر این پیشنهاد یادآور شد که تنها کسانی را به زمامداری برمیگزیند که به دینباوری و امانتداریشان اطمینان یابد.(ابن ابیالحدید، همان: 1/231) این سخنان بذر نامیدی را در دل طلحه و زبیر پاشید و اندیشه براندازی حکومت نوپای امام علی(ع) را در ذهن آنان پروراند.(الدینوری، همان: 1/51-52. مفید، 1413الف: 164)
آن دو به اندازهای ریاستطلب بودند که حتی بر سر امامت جماعت نیز با یکدیگر درگیر بودند.(الهاشمی البصری، 1410: 5/40؛ یعقوبی، همان: 2/181؛ مفید، 1413الف: 281) امیرمؤمنان(ع) در اینباره میفرماید: «هر یک از دو تن کار را برای خود امید میدارد، دیده بدان دوخته و رفیقش را به حساب نمیآورد... به خدا سوگند اگر بدان چه میخواهند برسند، این، جان آن را از تن بیرون سازد و آن، این را از پا در اندازد.»(رضی، خطبه 148) معاویه نیز از ریاستطلبی آن دو آگاه بود، از اینرو در جنگ جمل از این نقطه ضعف بهره برد و به نامهنگاری و تحریک و دلگرمکردن طلحه و زبیر برای تصدی خلافت پرداخت. وی در نامهای به زبیر مینویسد: «من از مردم شام برای تو تقاضای بیعت کردم، پذیرفتند و بر آن کار هجوم آوردند؛ همانگونه که سپاهیان هجوم میآورند. هر چه زودتر خود را به کوفه و بصره برسان و مبادا پسر ابوطالب بر تو در رسیدن به بصره و کوفه پیشی گیرد که پس از تصرف آن دو شهر چیزی باقی نخواهد بود؛ برای طلحه بن عبید الله نیز بیعت گرفتهام که پس از تو خلیفه باشد. اکنون شما دو تن آشکارا مطالبه خون عثمان کنید و مردم را بر این کار فراخوانید و کوشش کنید و دامن همت به کمر زنید.»(ابن ابی الحدید، همان: 1/231)
شیخ مفید درباره ریاستطلبی طلحه و زبیر مینویسد: «طلحه و زبیر با این یقین که پس از عثمان خلافت به آنان خواهید رسید، او را به قتل رساندند. هنگامیکه مردم با امیرمؤمنان(ع) بیعت کردند، آرزوهای آن دو در زمامداری بر مردم بر باد رفت، از اینرو تصمیم به جنگ با آن حضرت گرفتند.»(مفید، 1413الف: 435)
3. 2. معاویه
معاویه با متهم کردن امام علی(ع) به قتل عثمان، دست کم دو هدف را دنبال میکرد: یکی وانمود به این که حضرت صلاحیت خلافت را ندارد و حکومتش کودتایی و غیر شورایی است و دیگر آن که افکار عمومی را برای جنگ با امام آماده سازد. او جرئت نداشت که بدون فاصله پس از قتل عثمان، خود را خلیفه مسلمانان اعلام کند. مهمترین مانع او بیعت مردم با حضرت علی(ع) بود. برای شکستن این سد، به برخی از اصحاب پیامبر خاتم(ص) نامه نوشت که در میان مردم وجههای داشتند؛ مانند طلحه و زبیر، عبد الله بن عمر و از آنان خواست که خلافت را بر عهده گیرند و قول داد که با آنان بیعت خواهد کرد. این اقدام معاویه برای آن بود که مسند حکومت برای حضرت علی(ع) آماده نشود و موقعیت آن حضرت برای به دست گرفتن زمام امور سست شود.
شواهد نشان میدهد که معاویه از همان زمان که مخالفتهای عمومی علیه عثمان اوج گرفت، به خلافت خود میاندیشید. وی که میدانست صحابه پیامبر و مهاجرین و انصار هیچگاه او را برای خلافت برنمیگزینند، خونخواهی عثمان را بهترین بهانه برای رسیدن به آرزوی دیرینه خود میدید. این نکته از دید عثمان نیز مخفی نبود، از اینرو وقتی امتناع و کوتاهی معاویه را در یاریرساندن به خود دید، به او گفت: «تو میخواهی من کشته شوم و سپس به خونخواهی من برخیزی.»(یعقوبی، همان: 2/175)
ابن عباس درباره عزل معاویه به امیرمؤمنان(ع) میگوید: «تو میدانی که معاویه و یاران او اهل دنیا هستند. هر گاه آنان را تثبیت کنی، برای آنان مهم نیست که چه کسی خلافت را در دست گیرد و هر گان آنان را عزل کنی، خواهند گفت: خلافت را بدون مشورت گرفته و عثمان را کشته است.»(طبری، 1387: 4/439؛ الکامل، 1387: 3/197؛ مسکویه الرازى، 1379: 1/462)
معاویه به بهانه انتقام و خونخواهی عثمان از مردم به عنوان خلیفه همه مسمانان بیعت گرفت؛ سپس باب مکاتبه با امیرمؤمنان(ع) را گشود؛(دینوری، همان: 1/74) لیکن روشن است که مجازات قاتلان عثمان برای معاویه هیچ اهمیتی ندارد، از اینرو پس از آن که به طور کامل قدرت را به دست گرفت، نه کاری کرد، نه سخنی گفت؛ حتی در پاسخ به دختر عثمان که مجازات قاتلان پدرش را میخواست، گفت: «این کار نشدنی است و تو به همین راضی باش که دختر عموی خلیفه مسلمینی».(بلاذرى، 1417: 5/125)
4. 2. عمرو عاص
عمرو عاص برای همکاری با معاویه و رویارویی با حضرت علی(ع) مصر را مطالبه کرد.(منقرى، 1382: 38-40؛ ابن شهر آشوب مازندرانى، همان: 3/164) امیرمؤمنان(ع) درباره شرط بیعت عمرو عاص با معاویه می فرماید: «او با معاویه بیعت نکرد، مگر بدان شرط که او را پاداشی رساند و در مقابل ترک دین خویش، لقمهای بدو خوراند.»(رضی، خطبه 84) در جای دیگری میفرماید: «عمرو عاص با معاویه بیعت نکرد تا این که شرط کرد، بهایی در مقابل بیعت به او بدهد.»(همان، خطبه 26)
3. عدالتگریزی
امیرمؤمنان(ع) همزمان با آغاز خلافت، از بازگشت اموالی از بیت المال سخن گفت که به ناحق بخشیده شده بودند(ابن ابیالحدید، همان: 1/269) و با تأکید فرمود حتی اگر به مهر زنان یا بهای کنیزکان رفته باشد، آن را باز میگردانم.(رضی، خطبه 15) آن حضرت در دومین روز پس از بیعت، در اجتماع بزرگ مدینه فرمود: «ای مردم، هر گاه من کسانی از شما را که در دنیا فرو رفته، برای خود زمینهای آباد و جویبارها فراهم ساختهاند و بر اسبهای راهور سوار میشوند و کنیزان زیبارو به خدمت میگیرند... از این کار باز دارم و به حقوق شرعیآشنا سازم، مبادا بر من خرده گیرند... هر کس که میپندارد به دلیل همراهی و مصاحبت با پیامبر بر دیگران برتری دارد، باید بداند که برتری حقیقی و مزد و پاداش نزد خداست. هر انسانی که به ندای خدا و فرستاده او پاسخ مثبت داده و اسلام را برگزیده باشد، و رو به قبله ما آورد، در حقوق و حدود اسلامی همسان دیگران است.»(ابن ابیالحدید، همان: 7/37)
در واکنش به این تصمیم، برخی از کسانی که در زمان عثمان به نان و نوایی رسیده بودند، به تکاپو افتادند و از امیر مؤمنان(ع) خواستند که گذشته را نادیده بگیرد و از مصادره اموالی چشم پوشد که در زمان خلفا برای آنان فراهم آمده است. اینان به صراحت اعلام داشتند: «ما امروز به شرطی با تو بیعت میکنیم که اموالی را که در زمان عثمان به دست آوردهایم، برای ما بگذاری؛ اگر از تو بترسیم، رهایت کرده و به شام ملحق میشویم.»(همان، 7/38-39) آن حضرت در پاسخ فرمود که گذشت زمان حقوق الهی را از میان نمیبرد.(همان، 1/269 و 7/39) از این پس، نعمههای شوم مخالفت از گوشه و کنار برخاست. طلحه و زبیر و عبد الله بن عمر و سعید بن عاص و مروان بن حکم و شمار دیگری از قریش هنگام تقسیم بیتالمال حاضر نشدند. سران فتنه جمل که توان تحمل عدالت امیرمؤمنان(ع) را نداشتند، پیمان شکسته و در برابر آن حضرت قرار گرفتند.(همان، 7/38؛ المدنی، 1420: 66)
در این بخش به گوشهای از عدالتگریزی خوانخواهان عثمان پرداخته میشود:
1. 3. عایشه
عایشه دختر ابوبکر بن ابیقحافه بود، از اینرو در زمان ابوبکر و عمر موقعیت ممتازی داشت و از حامیان سرسخت خلافت وقت بود و در سهام تبعیضآمیز عطایای عمر، در بالاترین رده قرار داشت.(ذهبی، همان، 4/251) او در دوران عثمان، نخست روابط حسنهای با خلیفه داشت؛ لیکن پس از آن از عثمان رنجید که حقوقش کاهش یافت و همانند سایر همسران پیامبر شد.(یعقوبی، همان: 2/175)
عایشه و عثمان اختلافهای عمیقی داشتند. عایشه از اجزای مؤثر حزبی بود که خواهان برگشت حکومت به خاندان تیم (قبیله ابوبکر و نامزد این خاندان، یعنی طلحه یا زبیر (داماد ابوبکر)) بود، از اینرو نقش ممتازی در شورش بر عثمان ایفا کرد.
2. 3.طلحه و زبیر
طلحه از بزرگترین سرمایهداران روزگار عثمان شده بود که اموالش افزون بر درهمها، شمشهای طلا، باغها و زمینهای پردرآمدی همچون نشاستج، دویستهزار دینار بود.(بلاذری، همان: 10/125)
زبیر بن عوام نیز نه تنها در مدینه دارای زندگی تجملی و اشرافی بود؛ بلکه در شهرهای مختلف جهان اسلام، مانند مصر، اسکندریه، کوفه و بصره نیز زمینها و خانههایی داشت.(هاشمی بصری، همان: 3/80)
آنان هنگامی به جدی بودن هشدارهای عدالتگسترانه امیر مؤمنان(ع) پی بردند که در عمل دیدند امام میان آنان و دیگران فرقی نمیگذارد و همگان را به یکسان در بیت المال سهیم میکند. اینان که در زمان خلفا با شیوهای دیگر خو گرفته و به بهانه مجاهدتهای خود در صدر اسلام به امتیازهای ویژهای دست یافته بودند، به سیره عمر استناد میکردند و میگفتند: «عمر در تقسیم بیت المال این گونه عمل نمیکرد.» امام در پاسخ آنان با یادآوری سنت رسول خدا(ص) فرمود: «آیا باید سنت رسول خدا(ص) را واگذاریم و سیره عمر را در پیش گیریم؟»(ابن حیوان، همان: 1/384؛ ابن شهر آشوب مازندارنی، همان: 2/111)
4. کینهورزی
امیر مؤمنان(ص) دشمنان بسیاری داشت که بخشی ریشه در حسادتهای مغرضان، برخی ریشه در رشادتهای حضرت علی(ع) و بعضی ریشه در عدالت آن حضرت داشت که در این نوشتار به گوشهای از آنها اشاره میشود:
1. 4. عایشه
دشمنی عایشه با امام علی(ع) ریشه در کینههایی دارد که از زمان پیامبر خاتم(ص) در دل خود میپروراند. امیرمؤمنان(ع) در اینباره میفرماید: «اما آن زن، اندیشهٴ زنانه بر او دست یافت و کینه در سینهاش چون کورهٴ آهنگری بتافت؛ اگر از او بخواهند آن چه به من کرد با دیگری بکند، نمیکرد و چنین نمیشتافت.»(رضی، خطبه 156)
عایشه از سرسختترین دشمنان عثمان بود و آرزوی مرگش را داشت؛(مفید، 1413الف: 147؛ یعقوبی، همان: 2/175-176) لیکن هنگامیکه خبر قتل عثمان و بیعت مردم با حضرت علی(ع) را شنید، بیدرنگ تغییر موضع داد و از قتل خلیفه، دستاویزی برای رویارویی با آن حضرت فراهم آورد.(دینوری، همان: 1/66؛ الطبری، 1387: 4/459)
هنگامیکه عایشه از عبید بن سلمه اللیثی (ابن ام کلاب) خبر قتل عثمان و بیعت مردم با امام علی(ع) را شنید، گفت: کاش آسمان بر زمین میآمد و چنین خبری را نمیشنیدم. به خدا قسم که عثمان را به ظلم کشتند و خون او را بیگناه ریختند. به خدا قسم یک روز از عمر عثمان از تمام عمر علی بهتر بود. از پای نخواهم نشست تا تقاص خون عثمان را بازگیرم. عبید گفت: چرا چنین میگویی؟ مگر تو نمیگفتی که امروز در روی زمین هیچ کس در نزد خدا از علی بن ابیطالب(ع) گرامیتر نیست؟! اکنون چرا او را دشمن میداری و خلافت او را نمیپسندی؟ مگر تو نبودی که مردمان را بر کشتن عثمان تحریص میکردی که این پیر کفتار را بکشید؟ عایشه گفت: عثمان توبه کرد و از گناهان پاک شد؛ ولی شما او را کشتید. به خدا قسم تقاص خون او را خواهم گرفت و در این کار آرام نخواهم نشست.(ابن اعثم کوفی، همان: 2/437؛ الطبری، همان: 4/459، مفید، 1413الف: 162، دینوری، همان: 51) عایشه از نیمه راه به مکه بازگشت و در مقابل درب مسجد الحرام از شتر خود پیاده شد؛ سوی حجر الاسود حرکت کرد. در این هنگام مردم از هر سو دور او را گرفتند. عایشه که جمعیت فراوان اطراف خود را دید، آنان را مخاطب ساخت و گفت: مردم عثمان را مظلومانه کشتند و به خدا سوگند به خونخواهی او قیام خواهم کرد.(تاریخ طبری، 1387: 4/ 459؛ ابن اثیر، همان: 3/206-207)
امیرمؤمنان(ع) خطاب به عایشه مینویسد: «در دهانها انداختهای که خون عثمان میطلبم. میان تو و عثمان چه خویشاوندی و قرابتی است؟ عثمان مردی است از بنیامیه و تو از بنیتیم بن مرة بن کنانه. گناه تو که از خانه بیرون آمدی و خویش و خلق را در معرض بلا افکندی، بیشتر از گناه کسانی است که عثمان را کشتند. من میدانم که تو از خود این کار را نمیکنی؛ جماعتی تو را بر این کار میدارند.»(ابن اعثم، همان: 2/465)
گزارش شده است که عایشه پس از بازگشت از بصره به مدینه، دست از تحریک مردم علیه امیرمؤمنان(ع) بر نداشت و نامهای به وسیله اسود بن بختری به معاویه و شامیان نوشت و آنان را علیه امیرمؤمنان(ع) برانگیخت.(طبرسی، 1403: 1/165)
2. 4. معاویه
دشمنی معاویه با امیرمؤمنان(ع) به نزاع میان بنیهاشم و بنیامیه باز میگشت. در صدر اسلام، ابوسفیان (پدر معاویه) جنگهای خونینی علیه پیامبر خاتم(ص) به راه انداخته بود و امیر مؤمنان(ع) در یک روز از جنگ بدر، برادر، دایی و جد معاویه را به هلاکت رساند، از اینرو وی به خونخواهی از آنان،(ابن مزاحم، همان: 102 و 417) نه تنها آن حضرت، بلکه اصل اسلام را آماج کینههای خود قرار داد و در پی زدودن نام پیامبر خاتم(ص) از جامعه بود، از اینرو امیرمؤمنان(ع) نبرد «صفین» را مولود کینههای بدر، احد و دشمنیهای زمان جاهلیت میخواند.(همان، 391)
کینهورزی معاویه به اندازهای بود که یزید بن معاویه، پس از شهادت امام حسین(ع)، آرزو میکرد که ای کاش پدرانم (که در بدر کشته شدند) زنده بودند و میدیدند که چگونه انتقام آنان را گرفتم. (ابومخنف کوفی، 1417: 268)
مورخان بسیاری به این کینهها اشاره کردهاند و دلیل اصلی دشمنیها و جنگ افروزیهای بنیامیه علیه امیرمؤمنان(ع) را کشته شدن پدران و خویشاوندانشان به دست امام علی(ع) دانستهاند؛ آنگونه که کسانی همچون مراون بن حکم و سعید بن عاص و ولید بن عقبه به این نکته اشاره کردهاند.(یعقوبی، همان: 2/178؛ ابن ابیالحدید، همان: 7/38-39)
برای خواندن مقاله «علت برجستگی قتل عثمان و انتساب آن به امیر مؤمنان (ع)» کلیک کنید.
منبع: مقاله چرایی برجستگی قتل عثمان و انتساب آن به امیر مؤمنان (ع) با تأکید بر نهج البلاغه، محمد علی پرهیزگار، فصلنامه پژوهشهای نهج البلاغه، شماره 55.
مقالات مرتبط
1. جایگاه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) در شورش و قتل عثمان
لینک پیگیری مقالات در پیام رسانها:
ایتا:
https://eitaa.com/bahaiat