یکی دیگر از شعارهای دوازدهگانه بهائیت، «وحدت لسان» است که پس از گزارش نمونههای گفتاری آن، از تناقضاتش با گفتار و کردار سران این جریان پرده برداشته میشود:
1. 9. شعارها
الف. حسین علی نوری از وحدت لسان سخن رانده و میگوید هر کس تنها باید یک زبان مادری و یک زبان بین المللی بیاموزد: «از قبل فرمودیم، تکلّم به دو لسان مقدّر شد و باید جهد شود تا به یکی منتهی گردد و همچنین خطوط عالم، تا عمرهای مردم در تحصیل السن مختلفه ضایع نشود و باطل نگردد و جمیع ارض مدینهء واحده و قطعهء واحده مشاهده شود».(1)
ب. عباس افندی درباره وحدت زبان میگوید: «هر نفسی محتاج دو لسان است. یکی خصوصی، یکی عمومی. تا جمیع بشر زبان یکدیگر بدانند و به این سبب سوءتفاهم بین ملل زائل شود … چون زبان یکدیگر را بدانند سوءتفاهم نماند. جمیع با هم الفت و محبت نمایند، شرق و غرب اتحاد و اتفاق کنند».(2)
2. 9. تناقضها
در تناقض با شعار وحدت لسان، باید به سخنان متناقض سران بهائیت درباره آموزش زبانهای گوناگون توجه کرد:
الف. حسین علی نوری درباره زبان فارسی میگوید: «انشاءالله کلّ به لسان ابدع فارسی مقصود عالمیان را ذاکر شوند؛ چه که این لسان ملیح بوده و خواهد بود».(3)
ب. عباس افندی به آموزش زبان اسپرانتو دعوت میکند: «الحمد للّه دکتر زمنهوف، لسان اسپرانتو را اختراع نموده؛ باید قدر آن دانست، چه که ممکن است این لسان عمومی شود. لهذا باید جمیع آن را ترویج نمایند تا روز بروز تعمیم یابد و در مدارس تعلیم دهند و در جمیع مجامع به این لسان تکلّم نمایند تا جمیع بشر زیاده از دو لسان محتاج نشوند؛ یکی لسان وطنی، یکی لسان عمومی».(4)
وی در جای دیگر به آموزش زبان فارسی سفارش میکند: «تا توانی همّت نما که زبان پارسی بیاموزی، زیرا این لسان عنقریب در جمیع عالم تقدیس خواهد گشت و در نشر نفحات الله و اعلاء کلمه الله و استنباط معانی آیات الله مدخل عظیم دارد».(5)
ج. اشراق خاوری درباره آموزش زبان عربی مینویسد: «مولای عزیز تأکید فرمودهاند که اطفال و جوانان احبّاء، لسان عربی را نیز بیاموزند و برای استفاده از الواح و آثار مبارکه قواعد این زبان فصیح را فرا گیرند ... قبلاً راجع به اهمّیّت لغت عربی و تعلیم آن به اطفال و تأسّی و متابعت لحن الواح مبارک در منشئات امریّه و تقریر و تحریر و نشریّات یاران و پیروان امر حضرت رحمن در آن سامان دستور صریح صادر و همچنین بواسطه زائرین تأکید گشت؛ مسامحه و اهمال قطعیّاً جائز نه».(6)
وی در جای دیگری از فراگیری زبانهای انگلیسی و آلمانی سخن میگوید: «از دیر زمانی اراده متعالیه مولای عزیز بر این تعلّق گرفته که جوانان بهایی در فرا گرفتن لغت انگلیزی، در رتبه اولی و تحصیل لغت آلمانی، در رتبه اخری سعی و جدّیّت تامّه مبذول دارند و در این دو لسان غربی، مخصوصاً انگلیسی مهارت بسزا یابند؛ متمنّی است به وسائل ممکنه جوانان بهایی، محلّ خویش را از دختر و پسر به اجرای این دستور مبارک تشویق و موجبات تحصیل دو زبان مزبور را به قدر امکان برای آنان فراهم فرمایند».(7)
بنابراین این فرامین، وحدت خط و لسان معنای خود را از دست میدهد، زیرا از یک سو به زبان و خط واحد امر میکنند و از سوی دیگر فرمان یادگیری زبانهای اسپرانتو، فارسی، عربی، انگلیسی و آلمانی را صادر میکنند که عین تناقض است.
شایان بیان است که این شعار جدای از تناقضات فراوانش، با علم و عقل نیز در تضاد است، زیرا بسیاری از منابع، آثار و کتبی که از گذشتگان با زبانها و خطهای گوناگون به ما رسیده است که اگر آنان را به خط یا زبان واحد تبدیل کنیم، در حقیقت این منابع و آثار را با دست خود به نابودی کشاندهایم و آیندگان را نیز از بهرهگیری از آنها محروم ساختهایم.
روشن است که این شعار تحت تأثیر اخبار جهانی بیان شده است؛ هنگامی که آوازه زبان واحد جهانی «اسپرانتو» همه جا پیچید، سران بهائیت نیز از آن به عنوان یکی از تعالیم دوازده گانه خود بهره گرفتند، همانگونه که تعالیم دیگر آنان همچون تساوی حقوق زن و مرد و ... نیز همین وضعیت را دارد.
پانوشت
1. پیام ملکوت، ص 33.
2. خطابات، ج 2، ص 230.
3. پیام ملکوت، ص 111.
4. بهاءالله و عصر جدید، ص 186.
5. پیام ملکوت، ص 114.
6. گنجینه حدود و احکام، ص 206 ـ 207.
7. پیشین، ص 205 ـ 206.
لینک پیگیری مقالات در پیام رسانها: