ادعاهای علی محمد شیرازی از سال 1261 تا 1266 فراز و نشیب‌های فراوانی داشت که در این نوشتار به اختصار گزارش و بررسی می شود:

توبه علی محمد شیرازی در شیراز

حسین‌خان نظام الدوله آجودان‌باشی (والی فارس) علی‌محمد شیرازی را در 19 رمضان سال 1261ق از بوشهر به شیراز فراخواند(1)  و مجلسی با حضور علما و امام‌جمعه شیراز تشکیل داد؛ لیکن علی‌محمّد شیرازی با خواندن آیه: ﴿یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ﴾(2)  جریان را انکار کرده و گفت: «من نه وکیل قائم موعودم و نه واسطه بین امام غائب و مردم هستم».(3)  ازاین‌رو شیخ ابو تراب امام‌جمعه شیراز امر کرد بر فراز منبر رود و عقاید فاسده و ادعاهای گذشته خود را اعلام و در حضور همگان توبه و استغفار کند.(4)  وی نیز روز جمعه بالای منبر مسجد وکیل شیراز رفت و گفت: «لعنت بر کسی که مرا وکیل امام غایب بداند. لعنت بر کسی که مرا باب امام بداند. لعنت بر کسی که مرا منکر نبوّت حضرت رسول بداند. لعنت بر کسی که مرا منکر انبیای الهی بداند. لعنت بر کسی که مرا منکر امامت امیر المؤمنین و سایر ائمّه اطهار بداند».(5)

بر این اساس، روزهای جمعه به هنگام نماز در مسجد وکیل شیراز حاضر می‌شد و از ادعاهای خود توبه می‌کرد و به خانه دایی خود بازمی‌گشت، زیرا در حبس خانگی به سر می‌برد.(6)

این برخورد حاکم شیراز، علی‌محمّد را برای مدت 6 ماهی که در شیراز بود، نزد مردم رسوا و از اجتماع منزوی ساخت تا آن‌که وبای عمومی از هندوستان و افغانستان به شهرهای ایران سرایت کرد؛ هرج و مرج شیراز را فراگرفت.(7)  ازاین‌رو علی‌محمّد شیرازی در اواخر تابستان 1262ق همراه کاظم زنجانی به اصفهان گریخت و در راه نامه‌ای برای حاکم آن شهر نوشت(8)  که نشان از آشنایی پیشین این او با حاکم اصفهان دارد، زیرا با وجود برخورد تند حاکم شیراز، می‌بایست علی‌محمّد شیرازی از همه حاکمان هراسان باشد.

ب. حمایت‌های معتمدالدوله

هنگام فرار علی‌محمّد شیرازی از شیراز، منوچهر خان معتمدالدوله گرجی مسیحی(9)  حاکم اصفهان بود و امام‌جمعه وقت را مجبور کرد به پیشواز علی‌محمّد برود و او را به منزل خود ببرد.(10)  وی از راه‌های گوناگونی وارد می‌شود تا ادعاهای علی‌محمّد افسرده و منزوی را بازسازی کند؛ ازجمله وعده‌های معتمدالدوله می‌توان به نوید وادار ساختن محمّدشاه به پیروی از علی‌محمّد، ازدواج با خواهر شاه و پرداخت مخارج عروسی توسط معتمدالدوله، عزل آقاسی از صدارت و پرداخت 40 میلیون فرانک به وی اشاره کرد.(11)  وی در نخستین قدم، دختری را برای علی‌محمّد عقد می‌کند: «حرم ثانی نقطه اولی، فاطمه دختر ملاحسین روضه‌خوان، زوجه منقطعه آن حضرت بود که در اصفهان به اصرار منوچهر خان معتمدالدوله جهت خدمات آن حضرت اختیار فرمود».(12)

برخورد معتمدالدوله با علی‌محمّد، سبب شهرت و ترویج ادعای وی شد، ازاین‌رو مردم و علمای شهر حساس شده و از وی خواستند عقایدش را بنویسد؛ او نیز تفسیر سوره کوثر را نوشت(13)  که مملو از اغلاط دستوری و محتوایی بود. مردم و علما برآشفتند و مجازات شرعی او را خواستند؛ معتمدالدوله که مقاومت کرد، نامه‌ای به حاج میرزا آقاسی نوشتند و جریان را گوشزد کردند.(14)

ج. اشتباه تاریخی میرزا آقاسی درباره بابیت

میرزا آقاسی در پاسخ اعتراض علمای اصفهان نامه‌ای نوشت(15)  و علی‌محمّد شیرازی را در جمادی‌الاولی 1263ق به تبریز، سپس در شعبان همان سال به ماکو تبعید کرد؛(16)  لیکن چون در ماکو با پیروانش از راه گفتار و نوشتار ارتباط داشت،(17)  وی را در شعبان 1264ق به قلعه چهریق فرستادند و تا اعدامش در آن قلعه زندانی بود؛(18)  البته رابطه علی‌محمّد با مریدانش همچنان ادامه داشت.(19)

علی محمد شیرازی پس از ورود به تبریز، درمی‌یابد که عمرش به پایان رسیده است و بازگشتی در کار نیست،(20)  دو شب پس از ورود به تبریز، در سال 1264 قمری ادعای قائمیت خود را آشکار ساخت(21)  و در میان علمای تبریز گفت: «من همان قائم موعودی هستم که هزار سال است منتظر ظهور او هستید».(22)  وی ادعای بابیت خود را به بابیت علم الهی تأویل می‌کرد.(23)  او در جای دیگر از مخاطبان می‌خواهد در اذان به مهدویت او شهادت دهند: «نام مرا در اذان و اقامه داخل کنید و بگویید اشهد ان علی‌محمّداً بقیه الله».(24)

یادسپاری: با وجود همه مستنداتی که در پاراگراف آخر گزارش شد، باید توجه داشت که هیچ دلیل، مدرک و منبع معتبری وجود ندارد که بر ادعای مهدویت علی محمد شیرازی دلالت کند که در نوشتار جداگانه‌ای به این موضوع پرداخته خواهد شد.

پانوشت

1. الکواکب الدریه، ص 46.
2. حجرات: 49 / 6.
3. مطالع الانوار، ص 129 ـ 130.
4. نک: پیشین، ص 130 ـ 131 ؛ همچنین نک: فتنه باب، ص 16 ـ 17.
5. مطالع الانوار، ص 132.
6. نک: پیشین؛ همچنین نک: الکواکب الدریة، ص 47 ـ 48.
7. نک: بهائیت پاد جنبش تجدید حیات ملت ایران، ص 136.
8. مطالع الانوار، ص 170؛ همچنین نک: قرن بدیع، ص 60 ـ 61؛ حضرت نقطه اولی، ص 191.
9. قرن بدیع، ص 61؛ همچنین نک: حضرت نقطه اولی، ص 203؛ فلسفه نیکو، ج 3، ص 473؛ گفت و شنودهای سید علی‌محمّد باب با روحانیون، ص 167 ـ 170؛ فتنه باب، ص 117 ـ 122.
10. نک: مطالع الانوار، ص 170؛ همچنین نک: قرن بدیع، 60 ـ 61.
11. نک: مطالع الانوار، ص 180 ـ 181.
12. حضرت بهاء الله، ص 104؛ همچنین نک: حضرت نقطه اولی، ص 201.
13. مطالع الانوار، ص 172.
14. پیشین، ص 174؛ همچنینن نک: بهائیت پاد جنبش تجدید حیات ملت ایران، ص 138.
15. فتنه باب، ص 17 ـ 20؛ امیر کبیر و ایران، ص 445 ـ 446.
16. الکواکب الدریه، ص 95، 110 و 113؛ همچنین نک: مطالع الانوار، ص 200، 202، 208.
17. اشراق خاوری در تاریخ خود می‌نویسد: پروان حضرت باب پشت سر هم دسته دسته به ماکو می‌آمدند و بدون هیچ مانعی به حضور مبارک مشرف می‌شدند. مطالع الانوار، ص 220؛ همچنین نک: دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 17.
18. مطالع الانوار، ص 219؛ همچنین نک: الکواکب الدریه، ص 270 ـ 271.
19. الکواکب الدریه، ص 275.
20. مطالع الانوار، ص 277.
21. پیشین، ص 280.
22. مطالع الانوار، ص 283؛ نک: نقطه الکاف، ص 135.
23. دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 17 ـ 18.
24. فتنه باب، ص 11.

منبع: پایگاه جامع شناخت بهائیت